چه روزها که یکبهیک غروب شد، نیامدی
چه نالهها که در گلو رسوب شد، نیامدی
خلیل آتشینسخن، تبر بهدوش بتشکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد، نیامدی
برای ما که خستهایم و دلشکستهایم، نه
برای عدهای ولی چه خوب شد، نیامدی
تمام طول هفته را در انتظار جمعهام
دوباره صبح، ظهر ... نه غروب شد، نیامدی
شعر از مهدی جهانداری
84/11/4 .................