ای جانِ جانِ جانِ جهانهای مختلف
ایمان عاشقانهی جانهای مختلف
روح سلام در تن هستی که زندهای
همواره در نسوج زبانهای مختلف
رؤیای دلنواز صدفهای ساحلی
دریای مهربان کرانهای مختلف
ما ماندهایم چون رمههایی رها شده
در گرگ و میش ذهن شبانهای مختلف
دارد یقین چوبیمان تیغ میخورد
در آتش هجوم گمانهای مختلف
آقا، درآ به عرصهی هیجای روزگار
ما را بگیر از هیجانهای مختلف
علیمحمد مؤدب
87/12/9 .................