با کدام عاطفه از چشم شما بنویسم
از همان پنجره رو به خدا بنویسم
تو سراپا غزلی، چشمه زیبای حضور
تو بجوش از دل من تا که تو را بنویسم
آشنا کن قدمم را به جنون صحرا
تا در آنجا غزلی با رد پا بنویسم
تو شکیبایی و جز دشت صبور دل تو
من بیصبر، غمم را به کجا بنویسم
حرفم، این شعلهترین را به کدامین دریا
زیر باران تب و موج و صدا بنویسم
من که بی چشم تو از سنگم و همسایه مرگ
با کدام عاطفه از چشم شما بنویسم
علی باباجانی