خدا نه! شکل انسان نه، جدا از رنگها، بوها
تو را با خویش میسنجند دنیای ترازوها
کتابی! آیههایت هر ورق معنای خورشیدی است
جهان آینه کور است و ... تفسیر ارسطورها!
نسیمی! بوی گندمزار در تو میدود هر دم
نه! سودای شرابی در تو میرقصند، هندوها
نماز سبز گلدانهای نومیدی اجابت کن
بیاری گل، بریزی عطر، در دستان شببوها
تو راز سر به مهر غنچههایی ای بهار سبز
بیا بگذار شیرین بگذرد اوقات کندوها
قیامت در قیامت رستخیز شاعران هستی
طرب در من ندارد رقص خلخال و النگوها
کمان در دست ابروها، جهان دست پریروها
خوشم با این هیاهوها، چه اشراقی است آن سوها!؟
طلسم دیر سال خاک شاید بشکند امشب
که بر خود حرز میبندند اینجا سحر و جادوها
پرستوها که برگردند فال عشق میگیریم
پرستوها! پرستوها پرستوها پرستوها
علی داوودی
89/4/11 .................