افسرده و غمگین و دلگیر است امشب
حتا زمین از آسمان سیر است امشب
بایـــد دلــــم با تــــار و تنبـــورم بسازد
سازم بم و کوک دلم زیر است امشب
این خانه در چنگال ضحاکی اسیر است
اما فریدونش به زنجیر است امشب
با ظلم بیعت میکنند این قوم زیرا
آزاده باشی کیفرت تیر است امشب
بوی خدا در کوچههای شهر ما نیست
بنیان دین در بند تزویر است امشب
حتا اگر معشوق و می با هم بیایند
این دل برای عاشقی پیر است امشب
عمری دلم در انتظار دیدنت بود
گفتند میآیی ولی دیر است امشب
جویا معروفی
90/10/16 .................