باز عصر جمعه شد، گاه وعده ظهور
چشمهای منتظر، جادههای بیعبور
باز در سکوت محض، آه میکشم تو را
بغضهای کهنه را، باز میکنم مرور
آه پشت این غروب، شب نشسته در کمین
رجعتی دوباره کن، ای طلایهدار نور
کی به یمن مقدمت میرسد بهار عشق
فصل سبز عاطفه، فصل شادی و سرور
با تو رفت از این دیار، هرچه نام عشق داشت
باز با نگاه تو عشق میکند ظهور
میوزد نسیم عشق، از دیار آفتاب
میرسد سوار سبز، از کرانههای دور
عبدالرضا کوهمالی
89/4/18 .................