گرچه طوفان شد و بیواهمه پر کند مرا
و در این غربتِ دور از همه افکند مرا
آفرین بر نفسش دست مریزاد به عشق
که چنین کرد به چشمان تو پابند مرا
بیخبر آمد و کرد از همه جا بیخبرم
از تو و نام تو و یاد تو آکند مرا
ناگهان شد دل سرمازدهام فروردین
به سلام تو که پیوند زد اسفند، مرا
جادهها در شب تاریک به راه افتادند
تا به روزی که تو باشی برسانند مرا
تا به روزی که ... شب و جاده و آواز چقدر؟
میکشد عشق به دنبال تو تا چند مرا؟
فاطمه سالاروند
85/2/1 .................