رد پای خارها روی تنم افتاده است
از نفس چندیست پای رفتنم افتاده است
آه! دور افتادهام چندین یمن از عطر تو
وانگهی دیوار چین بر دامنم افتاده است
راز هست و فرصت ابراز منصورانه نیست
حلقهی میم مگو بر گردنم افتاده است
تا ببینم صورت ماه تو را از قعر چاه
ذکر یوسف از لب پیراهنم افتاده است
کوزهی قسمت به دنبال غمت از دوش من
پیشتر از آنکه آن را بشکنم افتاده است...
سیدمهدی موسوی
89/10/24 .................